یک هفته پیش توی دانشگاه با پسرای هم کلاسی بحث شد سر دست فرمون سارینا(یکی از بهترین دوستامه) گفت اجیم دست فرمونش از همه بهتره..من اصلا حرف نزدم اما علیرضا یکی از هم کلاسیهام بهم نگاه کرد و خندید..مثلا مسخره کرد منو
من فهمید اما به روش نیاوردم به ارش گفتم پایه این امروز تو جاده با هم کورس بذاریم؟هرکی کم اورد شام باید همه رو مهمون کنه...
آرش گفت قبوله هر کی کم اورد شام امشب پایه اون.
با مشتم زدم به علیرضا و گفتم میبینم گریه ات رو
اونم گفت میبینمممممم.
خلاصه شروع شد
مسابقه گذاشتیم توی جاده...
قبل از سر درره که نزدیک میشه به گرمسار یه دوربینه هیچ کدوممون هواسمون به اون نبود. سارینا هم کنار من نشسته بود فقط جیغ میزد.. خلاصه ما که کم نیاوردیم ولی ماشین علیرضا کم اورد و امپرش رفت بالا اون ایستاد منم ایستادم گفتم رستوران کورش شب دعوتیم دیگه ؟؟؟؟
گفت هر کی شام نده...
خلاصه رفتیم رستوران شام هم خوردیم بعد رفتیم خونه..
سارینا شب پیش من خوابید...
فردا صبح پاشدیم باهم بریم بیرون دیدیم لای در پارکینگ خونمون یه برگه است.سارینا زد تو سرش و ایستاد من دویدم و برگه رو باز کردم دیدم بللللللللهه دوربین سرعتمونو گرفته با 100هزار تومان جریمه..
داشتم ماشینو از پارکینگ میبردم بیرون آرش زنگ زد گفت من م جریمه شدم و همه یکی یکی زنگ زدن و وهشم دادن آخه همه جریمه شده بودن..
هنوزم به بابام نگفتم فقط خودمون بردیم پرداخت کردیم تا کسی نبینه و ماشین توقیف نشه خلاصه مسابقه ی اون روز با کلی خنده زهرمون شد...
تا بعد بای....
لنگه های چوبی در حیاطمان
گرچه کهنه اند و جیر جیر می کنند
محکمند …
خوش به حالشان که لنگه همند . . .
حسین پناهی
نظر یادتون نره!!!!
نظرات شما عزیزان:
|